غریبه اشنا

 

IÀ ÂÄILÄp ¢²Ii ³Iº ¾M

غریبه اشنا


باز هم او به سراغم امد غریبه اشنا.

 کسی که در بهبوهه تمام مشکلات به سراغم میاید

ارامشی عجیب به من می دهد.

 ماندهام چه بگویمش.تردش کنم یا بخوانمش به سوی خود

دو راهی عجیبی است

رفتن یا ماندن

بودن یا نبودن

خواستن یا نخواستن

کدامین را برگزینم؟ شاید رفتن  پس عشقم چه میشود؟

به کدامین امید رهایش کنم؟ گویند به امید وصال ، اما که داند که شود یا نشود
 
شاید هم ماندن ، به نظر راه بهتری می اید۰۰۰ایستادگی در برابر مشکل

اما ؟ او که مشکل نیست ، مشکل چیست؟ شاید هم کیست؟
من،او شاید هر دو شاید هم نگاه

زمان با عشق فراموش میشود وعشق نیز با زمان۰۰۰

اما این نگاه است که پابرجاست بدان سبب که نگاه حقیقت عشق است و

حقیقت فنا ناپذیر

حسی درونی مرا به سوی کسی میکشاند،از خودم به سوی خودم

و میدانم که نهایتش اوست۰

باز هم به او رسیدم۰۰۰ویک نگاه



تقدیم به ابیترین ابی دنیا

بابک